شـشـمـیـن رئـیـس مـجـلـس کـیـسـت؟-راهبرد معاصر

شـشـمـیـن رئـیـس مـجـلـس کـیـسـت؟

دوم اسفند ۹۸ تکلیف ۲۹۰ کرسی مجلس یازدهم مشخص شد. مجلسی که ۸۰ درصد از نمایندگان دوره دهم در آن حضور ندارند و علی لاریجانی رئیس مجالس هشتم تا دهم هم با ثبت نام نکردن در انتخابات، از مجلس آینده کنار کشیده تا از پیش از انتخابات گمانه زنی‌هایی برای کرسی ریاست آینده مجلس مطرح شود.
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۲ - ۱۱ اسفند ۱۳۹۸ - 2020 March 01
کد خبر: ۳۷۲۱۵

به گزارش راهبرد معاصر، برخلاف مجلس دهم که فراکسیون امید متشکل از اصلاح طلبان به ریاست محمدرضا عارف را در خود می‌دید، مجلس یازدهم با حضور تعداد انگشت شماری اصلاح طلب، مجلسی کاملا اصولگرا خواهد بود.

 

مجلسی که پیش از تشکیلش، جنگ قدرت میان اصولگرایان برای رسیدن به صندلی ریاست آن آغاز شده بود و حالا با مشخص شدن تکلیف نمایندگان ۲۹۰ کرسی سبز رنگ بهارستان، چند نفر از نمایندگان منتخب، خود را برای نشستن روی کرسی فعلی علی لاریجانی آماده می کنند.

 

۱۰ مجلس و ۵ رئیس

تاکنون در ۱۰ دوره مجالس شورای اسلامی، ۵ نفر بر صندلی ریاست تکیه زده‌اند و با توجه به ترکیب مجلس یازدهم، رئیس آینده پارلمان چهره جدیدی خواهد بود. اکبر هاشمی رفسنجانی (سه دوره)، مهدی کروبی (دو دوره)، علی اکبر ناطق نوری (دو دوره)، غلامعلی حداد عادل (یک دوره) و علی لاریجانی (سه دوره) ریاست مجلس شورای اسلامی را بر عهده داشته‌اند.

 

اولین رئیس مجلس نظام جمهوری اسلامی ایران که ۷ خرداد ۱۳۵۹ بر این کرسی تکیه زد اکبر هاشمی رفسنجانی بود. هاشمی که از سال ۱۳۴۲ همراه نهضت اسلامی امام خمینی بود از یاران نزدیک بنیانگذار جمهوری اسلامی به حساب می‌آمد و به عنوان یکی از رهبران حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز با یک میلیون و ۱۵۱ هزار و ۵۱۴ رای به عنوان نفر چهاردهم تهران راهی مجلس شد اما با توجه به سوابق انقلابی و نزدیکی به امام (ره) و شناختی که نمایندگان مجلس اول از او داشتند به عنوان اولین رئیس مجلس که آن زمان مجلس شورای ملی خوانده می‌شد، انتخاب شد (خرداد ۱۳۵۹ تا خرداد ۱۳۶۳) تا از همان ابتدای انقلاب نشان دهد کسی که بیشترین آرا را در انتخابات مجلس کسب کرده، لزوما نمی‌تواند به ریاست پارلمان برسد. البته هاشمی با توجه به شناخته شدن بیشتر در ادوار دوم (خرداد ۱۳۶۳ تا خرداد ۱۳۶۷) و سوم (خرداد ۱۳۶۷ تا خرداد ۱۳۶۸) مجلس به عنوان نفر اول تهران انتخاب شد و به ریاست این مجالس هم رسید.

 

هاشمی در خرداد ۱۳۶۸ پس از یک سال ریاست بر مجلس سوم به دلیل انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهور، جای خود را به مهدی کروبی داد. مهدی کروبی هم از مبارزین انقلابی و روحانیون حزبی شناخته شده بود که در ادوار اول و دوم مجلس سابقه نمایندگی پارلمان را داشت و همزمان رئیس بنیاد شهید نیز بود و با توجه به اینکه یکی از لیدرهای جناح چپ آن زمان به حساب می‌آمد با داشتن سابقه نمایندگی ادوار مجلس و مدیریت یکی از نهادهای انقلابی توانست جانشین هاشمی به عنوان رئیس مجلس سوم شود.

 

سومین نفری که به ریاست مجلس شورای اسلامی رسید باز هم یک روحانی با عمامه سفید و این بار از جناح مقابل کروبی یعنی از جناح راست بود. علی اکبر ناطق نوری که او هم مثل هاشمی و کروبی سابقه عضویت در جامعه روحانیت مبارز را داشت، مثل دو رئیس قبلی از مجلس اول در پارلمان حاضر بود و علاوه بر آن در دولت اول میرحسین موسوی وزیر کشور بود (۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴).

 

در مجلس چهارم هم با وجود اینکه نفر اول انتخابات، سید علی اکبر موسوی حسینی (۹۳۷ هزار و ۳۰۲ رای) بود، ناطق با ۴۸۷ هزار و ۲۱۲ رای به عنوان نماینده تهران و یکی از لیدرهای جناح راست توانست با رای نمایندگان به ریاست مجلس چهارم برسد (خرداد ۱۳۷۱ تا خرداد ۱۳۷۵). او البته در انتخابات مجلس پنجم با ۸۷۹ هزار و ۸۹۳ رای به عنوان نفر اول تهران راهی مجلس شد و ریاست این مجلس را هم در دست گرفت (خرداد ۱۳۷۵ تا خرداد ۱۳۷۹).

 

در مجلس ششم با وجود اینکه محمدرضا خاتمی با یک میلیون و ۲۲۶ هزار و ۴۱۸ رای به عنوان نفر اول تهران انتخاب شد، این مهدی کروبی بود که با داشتن سابقه نمایندگی و سه سال ریاست مجلس سوم، یک بار دیگر هم در مجلس ششم (خرداد ۱۳۷۹ تا خرداد ۱۳۸۳) که اکثریت مطلق آن را اصلاح طلبان در دست داشتند به ریاست پارلمان رسید تا باز هم مشخص شود تنها داشتن رأی اول در انتخابات منجر به ریاست نفر اول نمی‌شود.

 

هر چند این سنت در انتخابات مجلس هفتم شکسته شد و غلامعلی حداد عادل به عنوان کسی که با ۸۸۸ هزار و ۲۷۶ رای، نفر اول تهران شده بود به ریاست این مجلس با اکثریت اصولگرا رسید (خرداد ۱۳۸۳ تا خرداد ۱۳۸۷). حداد عادل البته مثل روسای پیشین مجلس سابقه نمایندگی مجلس را داشت و در مجلس اصلاح طلب ششم نماینده پارلمان بود. او پیش از نمایندگی بیشتر به فعالیت‌ها و مناصب فرهنگی اشتغال داشت.

 

سنت شکنی اصلی را البته علی لاریجانی در مجلس هشتم انجام داد. او بدون آن که سابقه نمایندگی مجلس را داشته باشد با ۲۳۹ هزار و ۴۳۶ رای به عنوان نماینده مردم قم راهی مجلس هشتم شد و با وجود اینکه حداد عادل در آن دوره با ۸۴۴ هزار و ۲۳۰ رای به عنوان نفر اول تهران و رئیس مجلس هفتم در آن مجلس حضور داشت، این لاریجانی بود که توانست به ریاست مجلس هشتم برسد (خرداد ۱۳۸۷ تا خرداد ۱۳۹۱).

 

این برای اولین بار بود که نماینده‌ای به غیر از نماینده تهران به ریاست مجلس می‌رسید. البته لاریجانی سابقه نمایندگی نداشت اما سوابق مدیریتی او کفه ترازو را برای ریاست مجلس هشتم در مقابل حداد به نفعش سنگین می‌کرد. علی لاریجانی پس از فعالیت‌های ابتدای انقلابش در سپاه پاسداران، از مرداد ۱۳۷۱ تا بهمن ۱۳۷۲ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اول هاشمی رفسنجانی، از بهمن ۱۳۷۲ تا خرداد ۱۳۸۳ رئیس سازمان صداوسیما و از مرداد ۱۳۸۴ تا مهر ۱۳۸۶ دبیر شورای عالی امنیت ملی و مسئول ارشد مذاکرات هسته‌ای با تروئیکای اروپایی بود و سوابق مدیریتی‌اش رأی کمتر او از حداد و نمایندگی‌اش از شهری غیر از تهران را برای رسیدن به ریاست مجلس هشتم به چشم نمی‌آورد.

 

علی لاریجانی در مجالس نهم و دهم هم از قم کاندیدا شد. در مجلس نهم مانند دوره هشتم با وجود اینکه حداد عادل با یک میلیون و ۱۳۳ هزار و ۸۰۹ رأی نفر اول تهران شد، باز هم لاریجانی با ۲۷۰ هزار و ۳۸۲ رأی از قم به مجلس راه یافت و به ریاست این مجلس هم رسید (خرداد ۱۳۹۱ تا خرداد ۱۳۹۵).

 

در مجلس دهم اوضاع جالب‌تر بود چرا که محمدرضا عارف با کسب یک میلیون و ۶۰۸ هزار و ۹۲۶ رأی به عنوان نماینده تهران و با امید به نمایندگانی که تحت عنوان لیست امید وارد مجلس شده بودند داعیه ریاست مجلس دهم را داشت اما باز هم این علی لاریجانی بود که با وجود تنها ۱۹۱ هزار و ۳۲۹ رأی مردم قم، علاوه بر نمایندگی مجدد پارلمان به ریاست مجلس دهم هم رسید (خرداد ۱۳۹۵ تا خرداد ۱۳۹۹)، تا با سه دوره و ۱۲ سال به عنوان باسابقه‌ترین رئیس مجلس شورای اسلامی شناخته شود. هر چند که دیگر ترجیح داد با کاندیدا نشدن در انتخابات مجلس یازدهم، عطای ریاست پارلمان را به لقایش ببخشد.

 

۵ مدعی برای یک کرسی

حالا و با برگزاری انتخابات دوم اسفند ۱۳۹۸ و حضور نداشتن امثال لاریجانی و حداد عادل در مجلس و تعداد پایین نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس یازدهم، نام چند نفر از اصولگرایان به عنوان کاندیداهای بالقوه ریاست پارلمان آینده به گوش می‌رسد.

 

پیش از انتخابات مجلس یازدهم شورای ائتلاف اصولگرایان با ریاست حداد عادل تلاش زیادی کرد تا جناح راست را به سرلیستی محمدباقر قالیباف به وحدت برساند اما این موضوع با مخالفت جبهه پایداری به دبیر کلی مرتضی آقاتهرانی روبرو شد و تا یکی دو روز مانده به انتخابات هم قرار بود لیست‌های شورای ائتلاف و جبهه پایداری متفاوت از هم باشند اما ترس از افتراق و احتمال شکست در انتخابات باعث شد تا دو طرف کمی از مواضع خود کوتاه بیایند و لیست شورای ائتلاف اصولگرایان با حضور کاندیداهای جبهه پایداری ارائه شود.

 

لیستی که توانست هر ۳۰ کرسی تهران را به خود اختصاص دهد ولی به نظر می‌رسد اختلافات پیش از انتخابات این بار در ۷ خرداد ۱۳۹۹ به داخل پارلمان کشیده شود و ریاست مجلس به محلی برای کشمکش میان اصولگرایان بدل شود.

 

در این میان قالیباف که با یک میلیون و ۲۶۵ هزار و ۲۸۷ رای به عنوان نفر اول انتخابات به نمایندگی رسیده مدعی ریاست مجلس است. هر چند الگوهای ریاست در ادوار قبل نشان داد که تنها رأی اول تهران بودن دلیلی بر لزوم ریاست نماینده منتخب نخواهد بود. قالیباف با داشتن سوابق نظامی در سپاه و نیروی انتظامی، سه دوره کاندیداتوری ناکام در انتخابات ریاست جمهوری و ۱۲ سال شهرداری تهران یکی از مدعیان سرسخت جانشینی لاریجانی است اما از طرفی مرتضی آقاتهرانی و نمایندگان نزدیک به جبهه پایداری که تعدادشان در مجلس یازدهم کم هم نیست، با این ادعا که ائتلاف لحظه آخری آنان با سایر اصولگرایان این پیروزی را برای جناح راست به ارمغان آورده مدعی دیگری است که حالا ترسی از شکست در انتخابات ندارد و می‌خواهد برای ریاست مجلس حرف جبهه پایداری را به کرسی بنشاند.

 

آقاتهرانی نقطه برتری خود نسبت به قالیباف را داشتن سابقه نمایندگی در ادوار هشتم و نهم مجلس شورای اسلامی می‌داند. نکته‌ای که قالیباف از آن بی بهره است. آقاتهرانی با ۸۶۸ هزار و ۳۱۸ رأی نفر سوم تهران شد و با دبیر کلی جبهه پایداری، تشکیلات منسجمی را پشت سر خود می‌بیند ولی در گذشته تنها در مجلس نایب رئیس کمیسیون فرهنگی بوده است و حتی نتوانسته به ریاست یکی از کمیسیون‌های پارلمان برسد.

 

از طرفی مصطفی میرسلیم با ۸۹۲ هزار و ۳۱۸ رای به عنوان نفر دوم تهران وارد مجلس یازدهم شده است. او هم از حزب قدیمی موتلفه می‌آید ولی مثل آقاتهرانی حامیان پر و پا قرصی ندارد. میرسلیم هم مثل قالیباف سابقه نمایندگی مجلس را ندارد اما برتری او نسبت به دو نفر قبلی حضورش در دولت بوده چرا که از مرداد ۱۳۶۱ تا مرداد ۱۳۶۸ مشاور عالی رئیس جمهور و سرپرست نهاد ریاست جمهوری در دوران ریاست جمهوری حضرت آیت الله خامنه‌ای بوده، در دولت اول هاشمی رفسنجانی سمت مشاور تحقیقاتی رئیس جمهور را داشته (مرداد ۱۳۶۸ تا اسفند ۱۳۷۲) و سابقه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت دوم هاشمی رفسنجانی (اسفند ۱۳۷۲ تا مرداد ۱۳۷۹) را هم در کارنامه دارد و سالهاست عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است (اسفند ۱۳۷۵ تاکنون). این سوابق مدیریتی باعث شده که میرسلیم هم برای خود در رسیدن به ریاست مجلس یازدهم حقی قائل باشد.

 

از سوی دیگر یک نماینده تقریبا جوانتر نسبت به سایرین، سودای لاریجانی دوم شدن را در سر دارد. علیرضا زاکانی که با ۱۹۰ هزار و ۴۲۲ رای به عنوان نفر سوم قم راهی بهارستان شده سابقه نمایندگی ادوار هفتم تا نهم مجلس را در کارنامه دارد و رئیس کمیسیون ویژه برجام در مجلس نهم بوده است. زاکانی با سابقه ریاست بسیج دانشجویی در سال‌های گذشته، سابقه مدیریت دولتی ندارد اما ریاست لاریجانی از قم بر مجلس به این موسس جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی نشان داده که نباید برای ریاست بر مجلس یازدهم ناامید باشد.

 

در این میان یک نماینده دیگر می‌تواند شگفتی ساز کاندیداتوری ریاست مجلس یازدهم باشد. محمدمهدی زاهدی که با ۹۰ هزار و ۷۱۴ رای به عنوان نفر دوم کرمان راهی بهارستان شده تمامی ویژگی‌هایی که هر یک از چهار کاندیدای قبلی ندارند را دارد. از طرفی در ادوار نهم و دهم مجلس نماینده بوده در حالی که هیچ کدام از چهار نفر قبلی در مجلس دهم حضور نداشته‌اند و دو نفر از آنها (قالیباف و میرسلیم) حتی سابقه نمایندگی مجلس را هم ندارند. او در همین مجلس دهم پس از محمدرضا عارف به ریاست کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس رسید تا سابقه ریاست یک کمیسیون را هم در کارنامه داشته باشد.

 

از سوی دیگر زاهدی سابقه فعالیت در دولت را هم دارد. او در دولت اول محمود احمدی‌نژاد وزیر علوم بود (۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸) و می‌تواند در میان دیگر کاندیداها (به جز میرسلیم) مدعی مدیریت دولتی و وزارت هم باشد. او همچنین از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۱ سفیر ایران در مالزی بوده و برخلاف دیگران سابقه دیپلماتیک هم دارد که این هم امتیاز دیگری نسبت به دیگران برایش به حساب می آید.

 

زاهدی از سویی با توجه به وزارت در دوران احمدی نژاد می تواند روی آرای نمایندگان نزدیک به وی حساب کند و از سوی دیگر ممکن است علاوه بر اصولگرایان، حمایت جبهه پایداری را هم پشت سر خود ببیند. شاید این ویژگی‌ها باشد که بتواند زاهدی را به عنوان کاندیدایی بالقوه برای ریاست و رقیبی جدی برای چهار مدعی دیگر بدل کند.

 

به هر حال باید تا ۷ خرداد ۱۳۹۹ و زنگ آغاز مجلس یازدهم منتظر ماند و دید که کدام یک از این پنج نفر می‌توانند گوی سبقت را از دیگر رقبا بربایند و به ریاست مجلس یازدهم برسند. قالیباف با شعارهایش؟ آقاتهرانی با آرمانهایش؟ میرسلیم با سوالهایش؟ زاکانی با ادعاهایش؟ یا زاهدی با سوابقش؟

منبع:  ایسنا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
تحلیل های برگزیده